هر شیعه نشسته سر بازار رقیه(س)
عمریست که هستیم خریدار رقیه(س)
در بند غم و رنج و بلا بود گرفتار
امّا دل ما گشته گرفتار رقیه(س)
دستان علمدار جدا شد ز تن امّا
بر نی سر عبّاس(ع) علمدار رقیه (س)
رنجور شده از چه سبب حضرت سجاد(ع)؟
در خیمه ی غم او شده بیمار رقیه(س)
او شمع و به گِردش همه جا حضرت زینب(س)
پروانه صفت بر خط پرگار رقیه(س)
کم گریه کن ای عالم هستی به فدایت
این اشک عزا نیست سزاوار رقیه(س)
از بس که سراغ پدر خویش گرفت او
با سر پدرش آمده دیدار رقیه(س)
بابا طلبید و سر باباست نصیبش
حالا سر بابا شده دلدار رقیه(س)
بگرفته بغل او سر خونین پدر را
خلقی همه مبهوت ز رفتار رقیه(س)
با راس پدر گفت سخن تا همه عالم
شد مات از این شیوه ی گفتار رقیه(س)
می گفت به بابا که ببین صورت من را
نیلی شده چون فاطمه(س) رخسار رقیه(س)
بگذار ببوسم رخ خاکستریت را
پژمرده ای از چه گل گلزار رقیه(س)
با دادن جان اوست که احیاگر دین شد
هر مؤمن و آزاده بدهکار رقیه(س)
با عمه ی سادات نماز شب خود خواند
قربان دل و دیده ی بیدار رقیه(س)
از کرب و بلا خورده کتک تا به خرابه
دشمن همه دم در پی آزار رقیه(س)
گردیده کف پای رقیه(س) همه تاول
ای وای از این حالت دشوار رقیه(س)
حادث شده چون واقعه ی شام و خرابه
عمریست که هستیم عزادار رقیه(س)
دیدیم از او فضل و کرامات فراوان
نفرین به کسی که کند انکار رقیه(س)